یکی از فانتزی های ذهنم این بود که همیشه دلم می خواست یک خانه درختی داشته باشم و یک وقت هایی فارغ از همه چیز و همه کس به آنجا پناه ببرم. توی تنهایی، برای خودم باشم. بنویسم، کتاب بخوانم و حتی گاهی آدم هایی را که دوستشان دارم به خلوتگاه درختی ام دعوت کنم. با هم چای بنوشیم، گپ بزنیم و اوقاتی خوش را در کنارشان سپری کنم. شاید توی یک اتاق زمینی در خانه ای معمولی هم رقم زدن این لحظات سهل الوصول باشد اما حس و حالش و تجربه کردنش روی یک درخت چیز دیگری است.

خوب این فانتزی  برای کسی که دارد دوره جوانی را پشت سر می گذارد اندکی کودکانه و دور از دسترس است؛ اما اینجا، این وبلاگ حکم همان خانه درختی را برایم دارد که مدت زیادیست سروقتش نیامده ام و متروکه شده. نه برای اینکه حرفی برای گفتن ندارم که برعکس، حرف زیاد است اما معتقدم وما همه حرف ها برای نوشتن نیست.

ادامه دارد.


پ ن: گاهی هم حرف برای گفتن هست اما پاسی از شب گذشته و خواب روی پلک هایم قدم می زند. ادامه اش باشد برای بعد. جهت گردگیری خانه ای که مدت هاست متروکه شده همین چند سطر هم کفایت می کند.

وقتی ملتی احمق فرض می شوند

یک بعد از ظهر دل انگیز تابستانی

وبلاگم خانه درختی من است 2

خانه ,درختی ,هم ,یک ,حرف ,روی ,خانه درختی ,برای گفتن ,متروکه شده ,که مدت ,خانه ای

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تدریس خصوصی توسط رتبه های زیر 100 کنکور سراسری تکنولوژی وب - یادگیری آسان فناوری و اخبار جدید تکنولوژی گفتار درمان دفتر تجارت الکترونیک ولقان حسینی رشد و توسعه فردی. آلباروف آموزش مقدماتی کامپیوتر اسفنـــدگی DaneshIran هـِـــــــــــــــــــــــــــی بــــخنـــــــــــد